بی مقدمه ...
پول ... سه حرفه
عشق ... سه حرفه
قلب ... سه حرفه
چرا ؟
آنروز ...
سه حرفه اول را نداشتم که سه حرفه دوم را بدست بیارم
تا سه حرفه آخر را جریحه دار نکنم
به همین علت سه حرفه آخر هزار تکه شد
امروز ...
سه حرفه اول را دارم ...
رفتم نزد طبیبی تا سه حرفه آخر را درمان کنم
اما طبیب گفت این سه حرف آخر را درمانی نیست
زیرا سه حرفه وسط حضور ندارد ...
اصرار کردم تا با سه حرفه اول سه حرفه آخر را درمان کند
اما گفت: متاسفم ... بی حضور سه حرفه وسط ، کاری از من ساخته نیست
عشقم رفت و قلبم مرد
بیدار بودن و نفس کشیدن نشانه ی زنده بودن نیست
من ایستاده می میرم معشوقه ی من
من ... دو حرفه
تو ... دو حرفه
ما ... دو حرفه
دو حرف اول ... من بودم
دو حرف دوم ... تو بودی
دو حرفه آخر ... یکی بود
چه کسی خواست من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد ...