با توجه به این که امام حسین(علیه السلام) بخشی از وجود پیامبر اکرم(صلی الله
علیه وآله) و رشحه و جلوهای از ایشان هستند، میتوان گفت امام حسین(علیه
السلام) در مقام سیدالشهدایی، جلوه شاهدی نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله)
به عنوان خاتمالنبیین و انسان کامل، بر کائنات است.
این سوره، در روایت امام صادق (علیه السلام) به سوره امام حسین (علیه السلام) مشهور
است و توصیه شده که در نمازهای واجب و مستحب، خوانده شود: «اِقْرَ?ُا سُورَةَ الفَجِرِ فی
فَرائِضِکم وَ نَوافِلِکم، فَاِنها سُورَةُ الحُسَین (علیه السلام) وَ ارْغَبُوا فیها»؛ سوره فجر را در فرائض و
نوافل بخوانید زیرا آن سوره امام حسین(علیه السلام) است و در آن رغبت داشته باشید
. (سفینة البحار، ج 2، ص 346، عوالم (امام حسین)، ص 97)
و این نامگذاری، جالب است، چرا که قیام کربلای حسینی، خود انفجار فجری از ایمان و جهاد
بود، در ظلمت شب جور و شرک بنی امیه، و همچنان که با فجر و آغاز روز، حرکت و حیات مردم
شروع می شود. با خون امام حسین (علیه السلام) و یارانش در عاشورا، اسلام جانی تازه
گرفت و حیاتی مجدد یافت.( آشنایی با سوره ها، جواد محدثی، ص 92? در این باره مقاله ادبی
تحلیلی «سوره فجر، سوره امام حسین» را در «روایت انقلاب» ص 138 بخوانید.)
در ذیل روایتی از امام صادق(علیه السلام)، علت نامگذاری این سوره به سوره فجر، این بیان
شده که سیدالشهداء نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه است و یارانش نیز اینگونه اند: «فَهُوَ
ذُوالنَفسِ المُطمَئِنةِ الراضِیةِ المَرضِیةِ وَ اَصحابُهُ مِن آلِ مُحَمدٍ هُم الراضُونَ عَن اللهِ یومَ القِیامَةِ وَ هُوَ
راضٍ عَنهُم»( عوالم ( امام حسین )، ص 98)؛ پس او صاحب نفس مطمئنه راضیه مرضیه
است و اصحاب آن حضرت از آل محمد(صلی الله علیه وآله) نیز از خداوند در روز قیامت
راضی هستند و خداوند از آنها راضی است.
«و أنا من حسین» نیز به این معناست که بقا و دوامِ نام و نشانِ دین و آیین حضرت محمد
مصطفی(صلی الله علیه وآله) از حضرت اباعبدلله(علیه السلام) است و اگر ایشان نمیبود، با
وجود کفار و مشرکان و منافقان، هرگز نام و نشان و اثری از اسلام و دین و همچنین از وجود
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) باقی نمیماند
جایگاه حضرت اباعبدالله(علیه السلام) و تأثیر ایشان در طول تاریخ از دو زاویه شایسته مطالعه و
توجه است؛ یکی از زاویه کلام نورانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) که فرمودند: «حسینٌ
منی و انا من حسین» که این کلام ایشان نشان دهنده نقش مهم امام حسین(علیه السلام) در
بقای دین مقدس اسلام است.
این جمله دارای دو بخش است؛ یک بخش « حسینٌ منی؛ حسین(علیه السلام) از من است»
که بدین معناست که امام حسین(علیه السلام) وارث علم، حلم، عصمت، شجاعت، کرامت،
امامت و ولایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است و در حقیقت امام حسین(علیه السلام)
بخشی از وجود نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) است که جدا از این وجود مبارک نیست و تمام
صفات و سجایای ایشان را در خود متجلی و ظاهر ساخته است.
«و أنا من حسین» نیز به این معناست که بقا و دوامِ نام و نشانِ دین و آیین حضرت محمد
مصطفی(صلی الله علیه وآله) از حضرت اباعبدلله(علیه السلام) است و اگر ایشان نمیبود، با
وجود کفار و مشرکان و منافقان، هرگز نام و نشان و اثری از اسلام و دین و همچنین از وجود
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) باقی نمیماند.
سیدالشهدا، لقب شایع و مشهور امام حسین(علیه السلام) و از شایعترین القاب آن
حضرت است. البته از سوی معصومان(علیه السلام) این عنوان به دو نفر دیگر نیز
اطلاق شده است، اما شهرت آن درباره امام حسین(علیه السلام) به قدری است که
هرگاه این نام گفته میشود، اذهان به امام حسین(علیه السلام) منتقل میشوند.
اولین نفری که از جهت تاریخی ملقب به عنوان سیدالشهدا شد، حمزة بن عبدالمطلب، عموی
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) است که در جریان غزوه احد به شهادت رسید و
پیامبر(صلی الله علیه وآله) آن جناب را سیدالشهدا خواندند. همچنین در کلام امام علی(علیه
السلام) و امام حسین(علیه السلام) این لقب برای ایشان به کار رفته است.
دومین فرد خوانده شده با لقب سیدالشهدا، امیرالم?منین علی بی ابی طالب(علیه السلام
است.امام صادق(علیه السلام) در زیارت روز هفدهم ماه ربیعالاول که مصادف با میلاد فرخنده
پیامبر(صلی الله علیه وآله) است، جد بزرگوار خود امیرالم?منین(علیه السلام) را زیارت کردند که
در ضمن زیارت منقول از ایشان آمده است: «السلام علیک یا سیدالشهدا» پس عنوان
سیدالشهدا برای امیر م?منان علی(علیه السلام) هم به کار رفته است.
این لقب در احادیث و روایات به طور مطلق دلالت بر وجود حضرت
اباعبدالله(علیه السلام) دارد. از همین رو این لقب در میان عموم به امام
حسین(علیه السلام) اختصاص یافته و در طول تاریخ از شایعترین القاب
ایشان و مشهورترینشان شده است.
این لقب مرکب از دو کلمه «سید» و «شهدا» است. کلمه «سید» به معنای سرپرست، پیشوا
و رئیس جماعت، بسیار آمده است که راغب اصفهانی در کتاب «مفردات قرآن» که به معنا و
تفسیر واژهها در قرآن اختصاص دارد، به این معانی اشاره کرده و مخصوصاً آن را به معنای ریاست
بر جماعت دانسته و آن را به عنوان معنی اصلی این واژه آورده است.
کلمه «شهدا» جمع واژه «شهید» به معنای کشته در راه خداست. همچنین شهید و شهادت از
ماده «شهد» به معنای گواهی، حضور و آگاهی آمده است. اما این که چرا کشته راه خدا را
شهید نامیدهاند، چند جهت در کتب مربوط به این مباحث یاد شده است که از آن جمله این مورد
است که گفتهاند آن که خدا و ملائکه شاهد جانبازی و فداکاری او و ناظر رفتن او به بهشت
هستند، شهید خوانده میشود یا گفته شده است شهید را از این جهت شهید میگویند که
جمله نامهای اوست، شاهد جانبازی اوست.
بنابر آیات و روایات، ارواح شهدا بلافاصله پس از کشته شدن در راه خدا و بدون تأخیر به بهشت
حاضر میشوند و حضور در بهشت در همان هنگام کشته شدن در راه خدا مختص به این افراد
است و از این رو آنان را شهید میخوانند. این در حالی است که دیگرانی که مستحق رفتن به
بهشت هستند، در ورود به بهشت تا زمان قیامت تأخیر دارند و وصولشان به بهشت بعد از
قیامت خواهد بود.
از لقب «سیدالشهدا» نظارت و حضور امام حسین(علیه السلام) بر تمام عالم کون و
مکان در طول تاریخ استفاده میشود و از این لقب گرامی جایگاه رفیع آن حضرت در
این عالم و نشئه دیگر یعنی عالم آخرت معلوم میشود
وجه دیگر گفته شده این است که در قیامت شهدا را همراه با پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)
به گواهی بر امتها فرامیخوانند. اگر باید در قیامت برترین و صالحترین افراد برای گواهی بر
دیگران خوانده شوند، بی شک کشته شدگان راه حق برترینهای امت و گواهان عادلی هستند
که سزاوار این امر هستند.
وجه دیگر بیان شده برای شهید خوانده شدن این کشتگان این است که بنا بر آیات قرآن شهدا
زنده و جاودانهاند و بنابراین پیوسته شاهد و حاضر و ناظر اعمال و عقاید دیگران هستند.
خوانده شدن امام حسین(علیه السلام) با لقب سیدالشهدا نشان دهنده برتری و
ریاست و بزرگی ایشان نسبت به مجموعه شهدا است. بنابر آنچه درباره معنای واژه
شهید بیان شد، لقب سیدالشهدا گویای این امر است که امام حسین(علیه السلام)
به عنوان فردی که مورد نظر خاص خداوند است و در راه او کشته شده، هم ناظر بر
اعمال خلق است و هم خداوند ناظر بر اوست.
بنابراین از لقب «سیدالشهدا» نظارت و حضور امام حسین(علیه السلام) بر تمام عالم کون و
مکان در طول تاریخ استفاده میشود و از این لقب گرامی جایگاه رفیع آن حضرت در این عالم و
نشئه دیگر یعنی عالم آخرت معلوم میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ­الْمُؤْمِنینَ وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ
فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکُمْ
مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَ
عَلى جَمیعِ اَهْلِ الْاِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ
وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ ولَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ اَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها.
سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه؛ سلام بر تو اى فرزند رسول خدا؛ سلام بر تو اى فرزند امیر المؤمنین و اى فرزند سیّد اوصیا؛
سلام بر تو اى فرزندفاطمه زهرا سیّده زنان اهل عالم؛ سلام بر تو اى کسى که از خون پاک تو و پدر بزرگوارت خدا انتقام
مىکشد؛ و از ظلم و ستم وارد بر تو دادخواهى مىکند. سلام بر تو و بر ارواح پاکى که در حرم مطهرت با تو مدفون شدند.
بر جمیع شما تا ابد از من درود و تحیت و سلام خدا باد. تا دلیل و نهار در جهان بر قرار است. اى ابا عبد اللَّه همانا تعزیتت
(در عالم) بزرگ و مصیبتت درجهان بر ما شیعیان و تمام اهل اسلام سخت و عظیم و ناگوار و دشوار بود. و تحمل آن
مصیبت بزرگ در آسمانها برجمیع اهل سموات نیز سخت و دشوار بود. پس خدا لعنت کند امتى که اساس ظلم و ستم را
بر شما اهل بیت رسول بنیاد کردند و خدا لعنت کند امتى را که شما را از مقام و مرتبه (خلافت) خود منع کردند و
رتبه هایى که خدا مخصوص به شما گردانیده بود، از شما گرفتند.
وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ
اَوْلِیائِهِمْ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ
بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ
لِقِتالِکَ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنى بِکَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ
مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ
خدا لعنت کند آن امتى که شما را کشتند و خدا لعنت کند آن مردمى را که از امراى ظلم و جور براى قتال با شما
اطاعت کردند. من به سوى خدا و به سوى شما از آن ظالمان و شیعیان آنها و پیروان و دوستانشان بیزارى مىجویم
.اى ابا عبد اللَّه من تا قیامت سلم و صلحم با هر که با شما صلح است و در جنگ و جهادم با هر که با شما در جنگ
است.خدا لعنت کند آل زیاد و آل مروان را. و خدا لعنت کند بنى­امیه را تمامی و لعنت کند پسر مرجانه را و لعنت
کند عمر سعد را و خدا لعنت کند شمر را. و خدا لعنت کند گروهى را که اسبها را براى جنگ با حضرتت زین و
لگام کردند و بر تو بناگاه هجوم آوردند و براى جنگ با تو مهیا گشتند. پدر و مادرم فداى تو باد؛ تحمل حزن و
مصیبت بر منبه واسطه ظلم و ستمى که بر شما رفته سخت دشوار است. پس از خدایى که مقام تو را گرامى داشت
و مرا هم به واسطه دوستى تو عزّت بخشید از او درخواست می کنم که روزى من گرداند تا با امام منصور از اهل بیت
محمد صلى اللَّه علیه وآله خون خواه تو باشم. پروردگارا مرا به واسطه حضرت حسین نزد خود در دو عالم وجیه و
آبرومند گردان.
یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ وَ اِلى اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَ اِلى فاطِمَةَ وَ اِلَى الْحَسَنِ وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ وَ بِاْلبَرائَةِ
مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ ذلِکَ وَ بَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ وَ جَرى فى ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلى اَشْیاعِکُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ
اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیِّکُمْ وَ بِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ وَالنَّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَ
اَتْباعِهِمْ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ
وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِیائِکُمْ وَ رَزَقَنِى الْبَرائَةَ مِنْ اَعْدائِکُمْ اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ.
اى ابا عبد اللَّه من به درگاه خدا تقرب جسته و به درگاه رسولش و به نزد حضرت فاطمه و حضرت حسن و به حضرت
تو قرب مىطلبم به واسطه محبت و دوستى تو. و بیزارى ازکسانى که اساس و پایه ظلم و بیداد را بر شما بنا نهادند و بیزارم
از پیروان آنها و به درگاه خدا و نزد شما اولیاء خدا از آن مردم ستمکار ظالم بیزارى مىجویم و اول به درگاه خدا؛ سپس نزد
شما تقرب مىجویم به سبب دوستى شما و دوستى دوستان شما و به سبب بیزارى جستن از دشمنان شما. و بیزارىاز مردمى
که با شما به جنگ و مخالفت برخاستند و از شیعیان و پیروان آنها هم بیزارىمی جویم. اى بزرگواران من سلم و صلحم با هر
کس که با شما صلح است و در جنگ و مخالفتم با هر کس که با شما به جنگ است و دوستم با دوستان شما و دشمنم با دشمنان
شما. پس از کرامت حق درخواست مىکنم به معرفت شما و دوستان شما مرا گرامى سازد و همیشه بیزارى ازدشمنان شما را
روزى من فرماید و مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد.
وَ اَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَ اَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِىَ الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ­اللَّهِ وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً
ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْکُمْ وَ اَسْئَلُ اللَّهِ بِحَقِّکُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِه مُصیبَةً
ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الْاِسْلامِ وَ فى جَمیعِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ . اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ
مَغْفِرَةٌ اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
و در دو عالم به مقام صدق و صفاى با شما مرا ثابت بدارد و باز از خدا درخواست می کنم که به مقام محمودى که خاص شما است
مرا برساند.و مرا نصیت کند که دررکاب امام زمان شما اهلبیت، که هادى و ظاهر شونده ناطق به حق است؛ خون خواه باشم. و از
خدا به حق شما و به شأن و مقام تقرب شما نزد خدا در خواست مىکنم، که ثواب غم و حزن و اندوه مرا به واسطه مصیبت بزرگ
شما، بهترین ثوابى که به هر مصیبت زدهاى عطا مىکند به من آن ثواب را عطا فرماید. و مصبت شما آل محمد در عالم اسلام بلکه
در تمام عالم سماوات و ارض چقدر بزرگ بود و بر عزادارانش تا چه حد سخت و ناگوار گذشت. پروردگارا مرا در این مقام که
هستم از آنان قرار ده که درود و رحمت و مغفرتت شامل حال آنها است. پروردگارا مرا به آیین محمد و آل اطهارش زنده بدار و گاه
رحلت هم به آن آیین بمیران.
اَللَّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الْاَکْبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ
وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَ مُعاوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الْآبِدینَ وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ
زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اَللَّهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ الْاَلیمَ اَللَّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ وَ فى
مَوْقِفى هذا وَ اَیَّامِ حَیاتى بِالْبَرائَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَ بِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ.
پروردگارا این روز؛ روزى است که مبارک می دانستند آن را بنى امیه و پسر جگر خوار و یزید پلید لعین، پسر معاویه ملعون در
زبان تو و زبان رسول تو صلى اللَّه علیه و آله در هر مسکن و منزل که رسول تو توقف داشت (همه جا او را به لعن یاد کرد).
پرورگارا لعنت فرست بر ابى سفیان و بر پسرش معاویه و پسرش یزید پلید. برهمه آنان لعن ابدى فرست و این روز (عاشورا)
روزى است که آل زیاد بن ابیه لعین و آل مروان بن حکم خبیث، به واسطه قتل حضرت حسین صلوات اللَّه علیه شادان بودند.
پروردگارا تولعن و عذاب الیم آنان را چندین برابر گردان. پروردگارا من به تو در این روز و در این مکان و در تمام دوران زندگانى
به بیزارىجستن و لعن بر آن ظالمان و دشمنى آنها و بدوستى پیغمبر وآل اطهار او تقرّب می جویم.
سپس 100 مرتبه می گویی:
اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنِ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ عَلى
قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً.
پروردگارا تو لعنت فرست بر اوّل ظالمى که در حق محمد و آل پاکش صلوات الله علیهم ظلم و ستم کرد. و آخرین ظالمى که از آن
ظالم نخستین درظلم تبعیّت کرد. پروردگارا تو بر جماعتى که بر علیه حضرت حسین بجنگ برخاستند لعنت فرست و بر شیعیانشان
و بر هر که با آنان بیعت کرد و از آنها پیروى کرد. خدایا بر همه لعنت فرست.
و آنگاه 100 مرتبه تأکید می نمایی:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ
بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه و بر ارواح پاکى که فانی در وجود تو شدند. سلام خدا از من بشما باد الى­الابد مادامى که شب و روزی
برقرار و باقى است و خدا این زیارت مرا آخرین عهد با حضرتت قرار ندهد. سلام بر حضرت حسین و بر حضرت على بن الحسین
و بر فرزندان حسین و بر اصحاب حسین. و آنگاه می گویی:
اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَالثَّالِثَ والرَّابِعَ اَللَّهُمِّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَةَ
وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ.
پروردگارا تو لعنت مرا مخصوص گردان باولین شخص ظالم و اول در حق اولین ظالم و آنگاه در حق دومین و سوّمین و چهارمین.
پروردگارا و آنگاه لعنت فرست بر یزید پنجم آن ظالمان و باز لعنت فرست بر عبید اللَّه بن زیاد پسر مرجانه و عمر سعد و شمر و
آل ابى سفیان و آل زیاد و آل مروان تا روز قیامت.
سپس به سجده رفته و می گویی:
اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ للَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى اَللَّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ
عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ.
خدایا ترا ستایش مى کنم بستایش شکر گزاران تو؛ برغم اندوهى که بمن در مصیبت رسید. سپاس خدا را، بر عزادارى و اندوه و
غم بزرگ من.پروردگارا شفاعت حضرت حسین را روزى که بر تو وارد می شوم نصیبم بگردان. و مرا نزد خود ثابت قدم بدار
به صدق و صفا در روزى که بر تو وارد می شوم؛ با حضرت حسین و اصحابش که در راه خدا جانشان را نزد حسین فدا کردند
(همنشین) باشم.
حرفهای آخرت را زدی و رفتی ؟
میگذاشتی من نیز حرفهایم را برایت بگویم
لحظه ای صبر میکردی تا برای آخرین بار چشمهایت را ببینم ،
حتی اگر شده در خیالم دستهایت را بگیرم
چه راحت شکستی دلم را ، حتی نشنیدی یک کلام از حرفهایم را ،
چه راحت پا گذاشتی بر روی دلم ،حالا من مانده ام و تنهایی و یک دریای غم
چه آسان دلکندی از همه چیز ، نه دیگر بی تو در این دنیا جای من نیست …
به جا ماند خاطره های شیرین در لحظه های با هم بودنمان و همه ی این خاطره ها در یک
لحظه بر باد رفت …
فکرش را هم نمیکردم این روز بیاید ، همیشه فکر میکردم فردا دوباره لحظه دیدارمان بیاید…
این روزها خیلی دلم گرفته ، سردرگم و بی قرارم ، حس میکنم آخرین روزهاست و در این لحظه
ها حتی میتوانم نفسهایم را بشمارم…
نفسهایی که دیگر در هوای تو نیست ، ثانیه هایی که به یاد تو است و در کنار تو نیست ، لحظه
هایی که حتی به خیال تو نیست …
تا قبل از آمدنت ، داشتنت برایم رویا بود ، با همان رویا سر میکردم زندگی ام را ، تا تو آمدی ….
حقیقت شد آن رویای شیرین ، تا تو رفتی ، کابوس شد آن لحظه های شیرین و اینجاست که
دیگر حتی رویای تو نیز دلم را خوش نمیکند ، اینجاست که تنها تو را میخواهم نه نبودنت را…
حرف آخرت همین بود؟ خداحافظ؟
صبر میکردی اشکهای روی گونه ام خشک شود و بعد میرفتی ، حتی تو برای آخرین بار هم که
شده آرامم نکردی …
گفتی خداحافظ و رفتی ، چقدر تو بی وفا هستی….
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در خطبه ی خود که در غدیر آن را ایراد فرمودند از موعود جهان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
چنین سخن به میان آوردند: » ای مردم آگاه باشید او پشتوانه و حامی دین است. » ای مردم آگاه باشید او از ستم کاران انتقام خواهد گرفت. »ای
مردم آگاه باشید او تمامی دژها را فتح و آن ها را ویران خواهد کرد. » ای مردم آگاه باشید او به قتل رساننده و [هدایت کننده] ی قبیله های شرک
است. » ای مردم آگاه باشید او انتقام خون دوستان خدا را باز خواهد ستاد. » ای مردم آگاه باشید او یار و یاور دین خدای بزرگ است. » ای مردم
آگاه باشید او نهری پر آب از دریایی ژرف است. ای مردم آگاه باشید او فاضلان را به فضلشان و جاهلان را به جهلشان نشانه (و رتبه) می دهد. »
ای مردم آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب اوست. » ای مردم آگاه باشید او وارث تمامی دانش هاست و به همه ی علوم سلطه و احاطه دارد. »
ای مردم آگاه باشید او از خدایش برای شما گزارش می کند و شما را به چگونگی ایمان به خدا می آگاهاند. » ای مردم آگاه باشید او راه یافته و
استوار و پا برجاست. » ای مردم آگاه باشید که امور خلقت و خلایق از سوی خدا به او واگذار شده است. » ای مردم آگاه باشید که تمامی پیام
آوران گذشته به آمدن او نوید داده اند. » ای مردم آگاه باشید که آن حضرت آخرین حجت الهی است و پس از او دیگر حجتی نخواهد آمد. حق کاملاً
و تماماً با او و نور (هدایت) به تمامی نزد اوست. » ای مردم آگاه باشید کسی را یارای چیرگی بر او نیست و کسی در ستیز با او یاری نمی گردد.
» ای مردم آگاه باشید او ولی خدا در زمین است و داور دادار در میان آفریده های اوست و امین خدای متعال در پیدا و پنهان او. با دقت در این بخش
از خطبه غدیر که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم در آن بشارت به آمدن حجت بر حق زمان، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف داده اند و تکرار
این لفظ که ای مردم آگاه باشید، خود دلالت بر این حقیقت بزرگ دارد که حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم قصد داشتند مسئله را مهم و
حیاتی جلوه دهند. در حقیقت در همان زمان و مکانی که حجت اول را رسماً پس از خود به امامت و رهبری مردم معرفی نمودند، آخرین امام را هم
به مردم شناساندند و به عبارتی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف موعود غدیر می باشند. اصغر صادقی، موعود غدیر، نشر آفاق، تهران، چاپ چهارم، 1381، ص 63.
ما دهه شصتی ایم!
شدیم موش آزمایشگاهی دوران تحصیل...
هر چه طرح بود را بر روی ما امتحان کردند، نظام قدیم، نظام جدید.. ! رسیدیم دانشگاه و
پارتی بازیها.
فارغ التحصیل شدیم به خاطر زیاد بودن جمعیت کار پیدا نشد، عاشق شدیم گفتند دیوانه
شده کم مانده بود بفرستنمان تیمارستان !
ماشین خریدیم بنزین سهمیه بندی شد....موتور خریدیم ، موتور گیری آغاز شد ...
ما دهه شصتی ایم!
آری دهه شصتیها همینهایی هستند که میبینید
حصول عصبی ترین برهه تاریخ معاصر ایران.
من محصول دهه انفجارها هستم.
انفجار جمعیت، انفجار بمبهای جنگی، انفجار عصبیتها، خشونتها، اعدامها، انفجار عقاید
و افکار و انفجار بی پرواییها.
ما دهه شصتی ایم!
ما زیادتر از حق خودمان میفهمیم. ما بیشتر از نسل قبل و بعد از خودمان میفهمیم. ما
خودمان و قابلیتهای خودمان را هم خیلی خوب می فهمیم ! ما زیر بار هر کار نمی ریم چون
لیاقت ما خیلی بیشتر از این کارهاست.
ما دهه شصتی هستیم،
با هم بزرگ شدیم در کلاسهایی که در هر نیمکتش 4 نفر می نشستیم و هر کدام رویاهایی
داشتم.
رویاهایی داشتیم که زیادی برای نسل ما بزرگ بود!
رویاهایی که سوختند و رویاهایی که ...
حال این روزها ما دهه شصتیها بیش از حد تصور شما عصبی هستیم!
چون هر دههامان هشت سال گذشت، هشت سال جنگ، هشت سال سازندگی، هشت
سال اصلاحات، هشت سال افسوس. قدر ما دهه شصتیها را بدانید، زود بزرگ شدیم....