ترسم اين است نيايي نفسم تنگ شودنقش رويايي تو هي کم و کم رنگ شودثانيه گُم بشود عقربه ها گيج شوددل خوش باورم آواره و دلتنگ شودترسم اين است از اين خانه دلت قهر کندقصّه ها کَم بشود فاصله فرسنگ شودنکند بوسه بميرد خبرش گم بشوددل شکستن نکند مايه ي فرهنگ شودنکند فاحشه گي معني لبخند دهدبوسه اي گُل بدهد ترجمه اش ننگ شودنکند شاخه ي لرزان بشود شانه ي منهق هق گريه ي بندآمده آهنگ شودتلخي قهوه ي لب هاي تو زجرم بدهدلب بچيند دل و با گريه هماهنگ شودواي اگر در دل مرداد زمستان بشودقلب بي عاطفه ات يک سره از سنگ شودسينه را آه! دل سنگ تو آزار دهدواي اگر سادگي ام ..مايه ي نيرنگ شود

گاهے دلم بے هوا ، هوايت را مے کند . . .

ديشب داشتم تو گورستان عشق قدم ميزدم.خيلي تعجب کردم.تاچشم کار ميکرد قبر بود.پيش خودم گفتم يعني انقدر قلب شکسته وجود داره؟همين طور ک مي رفتم متوجه ي دل شکسته شدم انگار تازه خاک شده بود.جلو رفتم و ديدم روي سنگ قبر چندتا برگ افتاده نشستم و براش دعا کردم.وقتي برگ هارو کنار زدم.....اون دل کسي بود ک باعث شده بود دل من سالها پيش بميره........

دلــــــــــــــــــــــــــــم يک نفر ميخواد کــــه ازم بپرسه چطـــــوري؟!؟بگــــــــــــــــم:خوبمبغلــــــــــــــــم کنه و بــــــــــــگه:دروغ بـــــــــــسه...چيـــــــــــــزي شــــــــده؟!

مـن بـدم . . . تـو خـوب بـــاش . . .ديگــر ، سراغـم را نـگـيـرخـودم را جـايي در اين زندگــي گــُم کرده امدنبالـــــم نگرد . . . پـيـدايـم نـمـيـکـنينـفـس بـکـش . .به جـاي من هـم اگر تـوانستي مهربـــــاني کنو بـعـد از مـن ، شـبـهـا بـه سـتـاره ام لـبـخـنـد بـزنو مـاه کـه کـامـل شد ، از جــانـب مـن آرزويـي کـنخودت هم منت بر سرم بگذارو فـرامـوش کـن که زمـاني بـوده ام

سلام دوست عزيز ممنون كه تولدم رو تبريك گفتيد اميد وارم بتونم توي شاديهاتون جبران كنم

سلام خودم تير ماهي هستم

چند روزيست دستهايم را ...با چند کتاب و نوشتهسرگرم کردهاما ... گول نمي خورندهيچ چيز معجزه ي دستهاي تو نمي شود !